10 روش تعیین هدف در زندگی +تست

10 روش تعیین هدف در زندگی +تست هدفگذاری درست به سبک افراد موفق – در این مطلب راز موفقیت افراد موفق و اصول هدف گذاری مدرسان بزرگ دنیا مانند آنتونی رابینز، بیل گیتس، استیو جابز، برایان تریسی و… را بررسی خواهیم کرد. من سجاد زمانی مدرس و مستر ترینر NLP در این مطلب به سئوالات زیر می پردازم:
نقش تعیین اهداف در موفقیت چیست؟ چرا نمی توانم هدف درست را انتخاب کنم؟ چگونه هدف خود را در زندگی پیدا کنیم؟ روش اسمارت SMART چیست؟ هدف ندارم چگونه از سردرگمی رهایی پیدا کنم؟ نقش تجسم خلاق و قانون جذب در کسب موفقیت و ثروت چیست؟ بهترین کتاب های آموزش هدف گذاری کدامند؟

شوپنهاور می گوید: شخصیت هر فرد را باید از رویا و هدفی که در سر دارد شناخت. افرادی که هدف های کوچک و مبهم در سر دارند هیچگاه نمی توانند در باشگاه افراد موفق و ثروتمند عضو شوند. آنها از اصطلاح آب باریکه به وفور استفاده می کنند و علاقمندند تا در منطقه امن ذهنی خود بمانند. در این مقاله به 10 روش تعیین هدف در زندگی +تست هدفگذاری صحیح خواهیم پرداخت.

اشتباهات بزرگ در هدفگذاری

ترس از تصمیم گیری و اقدام کردن
اصرار بر باورهای اشتباه
انتخاب اهداف بزرگ و فراتر از توان
هدفگذاری دراز مدت

عدم شناخت اهدافی که مطابق با توانمندی هایمان هستند
عدم استفاده از منابع درونی (شناخت قدرت ضمیر ناخودآگاه)
عدم صبر و تاب آوری در هدفگذاری

این مطلب را هم بخوانید: NLP چیست؟

10 روش تعیین هدف در زندگی +تست

مرحله 1: ارزیابی خود

از قدیم گفته اند که سنگ بزرگ علامت نزدن است و یا می گویند همیشه به دنبال یک خرگوش باشید زیرا اگر همزمان به دنبال یک خرگوش بدوید، در واقع به هیچ یک از آنها نمی رسید. یکی از اساسی ترین فرمول های تعیین هدف این است که ابتدا علایق و خواسته های خود را مشخص کنید و بر اساس آن هدفگذاری کنید. هنگامی که من پس از سالها تحصیل در رشته های مهندسی و مدیریت، تصمیم گرفتم در روانشناسی و کوچینگ فعالیت کنم، باید بهای زیادی را می پرداختم اما اکنون خوشحالم که باوجود مشکلات توانستم مسیر زندگی خود را تغییر دهم.

تجربه شخصی من از هدفگذاری این است که قبل از هر چیز باید به ندای درونی و علایق خود توجه کنیم. متاسفانه در زندگی من چنین چیزی رخ نداد و به اصرار خانواده وارد رشته های تحصیلی شدم که علاقه چندانی به آن نداشتم اما پس از سالها تصمیم گرفتم بر اساس توانمندی های خود حرکت کنم و اکنون از سبک زندگی خود بسیار راضی هستم.

ناپلئون هیل می گوید: دلیل شکست اغلب مردم این است که اهداف ناکارآمد را رها نمی کنند تا یک برنامه جدید تعیین کنند. انسان ها در ارزیابی توانایی های خود دچار اشتباه می شوند و بر اساس مد جامعه و درآمد یک هدف را انتخاب می کنند در صورتی که خواسته ذاتی آنها چیز دیگریست. آنها ترس از قضاوت دارند و تلاش می کنند همرنگ هنجارها و قوانین جامعه باشند و دست به ریسک نزنند.

برای یافتن توانایی های خود می توانید لیستی تهیه کنید و سئوالات زیر را از خود بپرسید:
1- توانایی های ذاتی من کدامند؟
2- در چه کاری اعتماد به نفس بالایی دارم؟
3- به چه کاری علاقه دارم؟

تست یافتن رسالت فردی در زندگی

اگر هنوز رسالت فردی خود را در زندگی نیافته اید، دست نگه دارید و قبل از خواندن ادامه مقاله ابتدا تست کشف رسالت فردی را انجام دهید تا بدانید ماموریت شما در زندگی چیست و برای چه کاری به این دنیا آمده اید؟ پس از آن می توانید یک هدفگذاری مطمئن داشته باشید. در ابتدا بپردازیم به تعریف رسالت فردی…

رسالت فردی چیست؟
اگر کتاب کیمیاگر نوشته پائولو کوئلیو را مطالعه کرده باشید، در آن شخصیت اصلی داستان به دنبال سئوالات بزرگ خود در زندگی میرود. او به ناگه بی تاب می شود و کار اصلی خود را رها می کند تا به سئوالات بزرگ خود در زندگی پاسخ دهد. اگر شما نیز مدتی است از سبک زندگی و یا شغل خود لذت نیم برید و به دنبال گمشده خود هستید، وقت آن رسیده است که تست یافتن رسالت فردی را پاسخ دهید و با توانایی های ذاتی خود آشنا شوید.

اولین سئوال این است که اگر اکنون 50 میلیارد تومان پول داشتید، آیا در شغل فعلی می ماندید؟ در دوره های آموزش ان ال پی و منهدسی ذهن هنگامی که این سئوال را از شرکت کنندگان می پرسم، اغلب آنها بی درنگ می گویند: حتی یک ساعت هم در شغل فعلی خود نمی مانم. این پاسخ به ما نشان می دهد که بسیاری از ما نیازمند یک تغییر بزرگ در زندگی خود هستیم اما شهامت آنرا نداریم.

1- چه فعالیت هایی است که در آن گذر زمان، مشکلات و موانع را حس نیم کنید و برای انجام دادن آن شوق فراوان دارید؟
2- اطرافیان شما را با چه مشخصاتی می شناسند؟ چه کاری را به بهترین نحو انجام می دهید؟
3- از انجام چه کارهایی لذت می برید؟

4- اوقات فراغت خود را به چه کارهایی می پردازید؟
5- چه کتابها، مجلات و فیلم هایی برای شما از جذابیت بالایی برخوردارند؟
6- تمایل دارید پس از شما چه چیزی از شما بجا بماند؟

7- چه چیزی بیشترین اهمیت را در زندگی شما دارد؟ (خانواده، ثروت، کمک به دیگران و…)
8- دوست دارید اطرافیان چگونه از شما یاد کنند؟
9- اگر هیچ محدودیتی در کار نبود، چه شغل و سبک زندگی را انتخاب می کردید؟

10- از انجام چه کاری احساس رضایت و ارزشمندی می کنید؟
11- فکر می کنید ماموریت شما در زندگی چیست؟
12- سبک زندگی چه افرادی برای شما الهام بخش است؟

13- دوست دارید جای کدام قهرمان داستانی باشید؟
14- از دیدن چه رفتارهایی به خشم می آیید؟ (ظلم، حیوان آزاری، دروغ)
15- پایان داستان زندگی شما چگونه خواهد بود؟

16 سبک زندگی مناسب و شغل خوب از نظر شما چه مشخصاتی دارد؟
17- علاقمندم چه کارهایی را به دیگران آموزش دهم؟
18- در مورد چه مسئله ای مدام با دیگران صحبت می کنم؟

پس از اینکه بطور کامل به سئوالات بالا پاسخ دادید، به نکات جالبی در مورد خود می رسید که شاید سالها با آن مواجح نشده بودید. به مرور علایق و توانمندی های درونی خود را میابید و در یک مسیر مشخص قدم بر می دارید.

برای تهیه پکیج آموزش NLP بر روی تصویر زیر کلیک کنید:

مرحله 2: چرا از شروع می ترسم؟

آیا شما هم پس از فکر کردن به اهداف خود مضطرب می شوید و کمتر به آن فکر می کنید؟ وقت آن رسیده است که از نزدیک با ساختار ذهن و نحوه مواجه با شرایط جدید آشنا شوید. اگر با قوانین حاکم بر ضمیر ناخودآگاه آشنایی داشته باشید، این ضمیر همانند یک فیل قدرتمند است که توانایی تشخیص خوب را از بد ندارد و طبق غریضه عمل می کند. بدین شکل که برای تصمیم گیری به عادتهای گذشته اطمینان یم کند. در این شرایط اگر راههای جدید به آن پیشنهاد شود، در مقابل آن مقاومت می کند.

ساختار مغز
ذهن ما طوری طراحی شده که تمایل دارد در منطقه امن خود بماند و ” وضعیت فعلی را حفظ کند”. حفظ وضعیت فعلی هم جنبه مثبت دارد و هم می تواند مضر باشد. بر طبق تحقیقات نورو ساینس سیستم هوشمند بدن ما طوری طراحی شده است که بصورت ناخودآگاه تمام اعمال حیاتی مانند نفس کشیدن، تنظیم ضربان قلب و حفظ تعادل بر عهده مغز است و هر عاملی که بعنوان برهم زننده تعادل بدن شناسایی شود، توسط ذهن حذف می شود.

حال اگر یک عادت یا رفتار جدید بخواهد در ذهن ما ایجاد شود، اولین واکنش مغز به آن حذف خوهد بود. شاید در بهترین حالت آنرا با تجارب گذشته مقایسه کند و اگر احساس خطر نکرد، آنرا در ذهن تثبیت کند. حال که این مشخصه ذهن را شناسایی کردید، یک هدف را انتخاب کنید اما این هدف در راستای سبک زندگی و باورهای شما باشد تا کمترین مقاومت ذهنی را داشته باشید.

در مرحله بعد آنرا به کوچکترین شکل ممکن تبدیل کنید تا ذهن احساس خطر نکند. مقلا اگر می خواهید برای کنکور روزانه 10 ساعت درس بخوانید، در ابتدای راه قطعا با مقاومت ذهن مواجه خواهید شد و انگیزه خود را از دست می دهید. بنابراین در روزهای ابتدایی با خواندن یک صفحه از کتاب، عادات جدید در ذهن خود ایجاد کنید. هنگامی که یک هدف بیش از توانایی شما باشد، مغز تصمیم می گیرد شما را منصرف کند بنابراین در ابتدای هدفگذاری اهداف کوتاه مدت و قابل دستیابی تعیین کنید تا با انجام آنها انگیزه بیشتری پیدا کنید.

تفکر والت دیزنی

حتما والت دیزنی اسطوره فیلم سازی و خالق میکی موس را می شناسید. آیا می دانید او چگونه می توانست ایده پردازی کند و آثاری فاخر از خود بجای بگذارد؟ آیا مشاوران زیادی در این زمینه او را یای می کردند؟ پاسخ منفی است. او از یک نوع تفکر خلاقانه برای هدفگذاری استفاده می کرد که مدتها بعد بعنوان یکی از بهترین استراتژی های تعیین هدف شناخته شد.

بیایید باهم به این روش فوق العاده بپردازیم. اگر شما بخواهید یک هدف بزرگ را به مرحله عملیاتی و اجرایی برسانید، به چه افرادی نیاز خواهید داشت؟ حتما می گویید: به یک مشاور در زمینه ایده پردازی نیازمندم. به یک مشاور در زمینه استفاده از منابع و توانمندی ها و به مشاوران متعدد در زمینه های خاص و….

اما والت دیزنی یک روش ابتکاری را برای بررسی اهداف به کار می برد. او در یم اتاق با سه صندلی قرار می گرفت و هنگامی که بر روی هر کدام از صندلی ها می نشست، نقش یکی از مشاوران را بازی می کرد و هدف را از زوایای گوناگون بررسی می کرد.
جایگاه” من خیالپرداز”:
هنگامی که بر روی صندلی من خیالپرداز می نشست، همانند یک کودک به رویاپردازی می پرداخت و بدون هیچ محدودیتی اهداف خود را در سر می پروراند. در این بخش او به خود اجازه می داد تا به دور از منطق و استدلال به رویاهای بزرگ خود بپردازد. شاید در این بخش بود که نقش میکی موس را خلق کرد.

جایگاه ” من منتقد”
هنگامی که بر روی صندلی منتقد می نشست، همانند یک فرد نقاد به موضوع نگاه می کرد و با برخی از موارد آن مخالفت می کرد. او دلایل مختلفی را می آورد که نشان می داد این هدف نیاز به اصلاحات فراوانی دارد و در آینده مشکلاتی را به همراه خواهد داشت. در این شرایط می توانید همانند یک فرد مخالف تمام نظرات خود را بیان کنید و هدف را به چالش بکشید. جالب است بدانید بسیاری از افراد از انجام چنین کاری طفره می روند و علاقه ای به نقد کردن هدف خود ندارند اما همین کار باعث می شود تا قبل از بروز مشکل، خودتان جلوی آنرا بگیرید.

جایگاه ” من واقع بین”
هنگامی که بر روی صندلی اقع نگر می نشست، همانند یک نفر سوم به نظرات فرد رویا پرداز و فرد منتقد گوش میکرد و بهترین تصمیم را می گرفت. حال باتوجه به استراتژی فوق یک هدف را از سه منظر بررسی کنید و به نقاط ضعف و قوت آن بپردازید. در ی جایگاه به کودک درون خود اجازه دهید تا بدون محدودیت رویابافی کند. در جایگاه دوم آنرا نقد کنید و به مشکلات آن بپردازید و در جایگاه سوم به تصمیم به انجام یا عدم انجام آن بگیرید.

در این جایگاه می توانید همانند یک فرد مشاور و باتجربه به دو نقش دیگر پیشنهاداتی کنید که راهگشا باشد. در جایگاه ” من واقع بین” باید از تصمیم های احساسی و هیجانی پرهیز کنید و اهداف را از زاویه ای جدید نگاه کنید. در نهایت نتیجه گیری را انجام دهید و هدف خود را اجرایی کنید.

مرحله 3: هدف زودپزی انتخاب نکنید

اغلب ما تصور می کنیم به محض اینکه یک هدف را تعیین کردیم و در راستای آن تلاش کردیم، نتایج آن مشخص می شود و پس از مدتی به خواسته خود می رسیم. این کار همانند کاشتن یک دانه است که قبل از رشد آن هر روز از خود بپرسیم که باوجود آبیاری و نور خورشید چرا رشد نمی کند و میوه بدهد؟ من اسم این نوع هدف گذاری را ” هدفگذاری زودپزی ” گذاشته ام.
بطور مثال هدف خود را یادگیری زبان یا راه اندازی یک کسب و کار قرار می دهیم و انتظار داریم با اولین تلاش به موفقیت های بیشمار برسیم، در صورتی که اگر چنین بود، اکنون همه مردم دنیا موفق بودند.

طبق نمودار زیر زمانی که ما شروع به هدفگذاری می کنیم، پس از مدت کوتاهی اولین نتایج آنرا مشاهده می کنیم اما با گذشت زمان مشکلات اصلی بروز می کنند و در اصطلاح در ” دره نا امیدی” می افتیم. همه ما انتظار داریم که نمودار دستیابی به موفقیت خطی باشد و با گذشت زمان، شیبی صعودی داشته باشد اما این نمودار سینوسی است. بطور واضح تر این نمودار گاهی صعودی خواهد بود و گاهی نزولی و افرادی در این مسیر دوام می آورند که تاب آوری بالایی داشته باشند.

همه انسان ها در دره ناامیدی می افتند ولی افرادی از این دره به سلامت عبور می کنند که اهداف درست و منطقی اتخاذ کرده باشند و باوجود مشکلات به راه خود ادامه دهند. اگر به زندگی اسطوره های بزرگ دنیا مانند استیو جابز، بیل گیتس و… نگاه کنید، خواهید دید بارها پس از شروع یک کسب و کار به شدت دچار افت شده اند و در دره ناامیدی قرار گرفته اند اما تنها چیزی که آنها را به موفقیت رسانده است، تاب آوری بالا بوده است.

حتما از خود می پرسید چگونه می توان میزان تاب آوری یا سخت جانی را افزایش داد؟ یکی از راه های موثر در این زمینه، همسو کردن اهداف با ارزش های فردی است. اگر شما به یک اصول اخلاقی خاصی پایبند هستید اما اهدافی برخلاف آن تعیین می کنید، بدانید در میانه راه انگیزه خود را از دست می دهید. همچنین اگر کورکورانه اهداف را انتخاب کرده باشید و از دیگران تقلید کرده باشید نیز نمی توانید در روزهای سخت دوام بیاورید.

مرحله 4: اهداف واقع بینانه تعیین کنید

در بسیاری از دوره های موفقیت هنگامی که از شرکت کنندگان سئوال می کنم: هدف شما در زندگی چیست؟ آنها دسته از از اهداف بزرگ و غیر واقعی مانند ریشه کن کردن فقر و جنگ در دنیا، درآمدر ماهانه چندصد میلیارد و… را مطرح می کنند بدون آنکه به وضعیت فعلی خود توجه داشته باشند. برای تعیین هدف درست ابتدا وضعیت فعلی خود را مشخص کنید. سپس بر اساس آن وضعیت مطلوب را تعیین کنید. بطور مثال خانمی می گفت هدف من این است که به کره ماه سفر کنم. خب این هدف باتوجه به سبک زندگی و واقعیت های زندگی او غیر واقع بینانه بود.
بنابراین در یک صفحه از کاغذ وضعیت فعلی را مشخص کنید:
وضعیت مالی من…… است.
وضعیت جسمانی من….. است.
توانایی ها و استعدادهای من…..
درآمد ماهیانه من ….. است. حال که میدانید در کدام نقطه هستید، در یک برگه دیگر وضعیت مطلوب را درج کنید.
وضعیت مالی ایده آل من …… است.
وضعیت سلامتی مورد نظر من ….. است.
محل زندگی مورد نظر من…. است.
درآمد ماهیانه مورد نظر من …. است.

اهرم رنج و لذت
این اصل به ما کمک می کند تا اهداف واقع بینانه ای در زندگی تعیین کنیم. هنگامی که در حال انجام یک کار هستید، مواردی که مربوط به اهرم رنج و لذت می شود را از خود بپرسید. اهرم رنج و لذت یک قانون جهانی است که طی آن ما یک رنج مانند تلاش مداوم، ورزش، رژیم و… را متحمل می شویم تا در آینده به لذت مورد نظر دست یابیم. اغلب ما لذت های آنی را جایگزین
مثلا اگر در حال خوردن یک غذای پرکالری هستید، سئوالات زیر را از خود بپرسید و در نهایت پاسخ خود ار خواهید یافت:
1- اگر این غذای پر کالری را بخورم، چه رنجی را باید در آینده متحمل شوم؟
2- اگر این غذا را نخورم به چه لذتی در آینده دست خواهم یافت؟
3- اگر بجای این کار به ورزش بپردازم، در آینده به چه اهدافی می رسم؟

قبل از انتخاب هدف…

قبل از تعیین وضعیت ایده آل به این نکته توجه کنید که حداکثر تا میزان سه برابر بیشتر از وضعیت فعلی می توانید تعین هدف کنید. مثلا اگر درآمد فعلی شما ماهیانه میلیون تومان است، بهتر است درآمد مطلوب را سه برابر در نظر بگیرید. این فرمول در تعیین هدف واقع بینانه بسیار موثر است. اما اغلب دیده می شود افراد بطور احساسی تعیین هدف می کنند و وضعیت ایده آل را صدها برابر وضعیت فعلی در نظر می گیرند. این عامل باعث می شود پس از مدتی دست از هدف بکشند.

مرحله 5: هدف مال خودتان باشد

نگذارید کسی دیگر بار سفر زندگی شما را بردارد. بسیاری از ما بدنبال یک ناجی یا مشاور هستیم که در ازاء دریافت مبلغی، راه درست را به ما نشان دهد اما افرادی به موفقیت دست پیدا می کنند که به ندای درونی خود گوش کنند و بر اساس تفکرات مثبت پیش بروند. افرادی را دیده ام که از من می پرسند، بهترین و پر درآمدترین شغل چه چیزی است؟ آنها فارغ از اینکه چه علایق و توانمندی هایی دارند، به مد جامعه توجه می کنند و پس از چند سال، سرخورده تر از همیشه به سر جای خود باز می گردند.

بطور مثال شاید دوستی داشته باشید که بخوبی موسیقی می نوازد یا به یک زبان خارجی تسلط بالایی دارد. در چنین شرایطی شما هم تصمیم می گیرید راه او را پیش بگیرید اما نمی دانید واقعا در آن کار توانایی و استعداد کافی را دارید یا خیر؟ بسیاری از والدین هم چنین اشتباهی را انجام می دهند و فرزند خود را بدون هیچ نظر کارشناسی به خواندن رشته هایی وادار می کنند که هیچ علاقه ای به آن ندارند.

در چنین شرایطی فرد پس از گذشت مدتی انگیزه خود را از دست می دهد و به هدف دیگری می پردازد. اگر بتوانید بخوبی رسالت فردی خود را در زندگی مشخص کنید، از بسیاری از هدف های پوچ صرف نظر خواهید کرد. آنتونی رابینز در این رابطه می گوید: هدف واقعی آن ایت که خواب را از چشمان شما بگیرد و هروقت به آن فکر می کنید، انرژی صد چندان بگیرید و حاضر باشید برای رسیدن به آن از همه چیز خود بگذرید.

مرحله 6: همانند قهرمانان ورزشی باشید

آیا تابحال به عملکرد ورزشکاران حرفه ای توجه کرده اید؟ آنها کارهایی را انجام می دهند که خارج از تصور ماست. ورزشکاران می دانند که اگر معمول باشند، یا حتی اگر خوب باشند نمی توانند تبدیل به یک اسطوره شوند. اگر می خواهید به موفقیت دست یابید، باید بدانید برای تبدیل شدن به یک ابر قهرمان باید از معمولی بودن دست کشید.
اگر شما یک مدیر یا کارمند معمولی هستید و عملکرد پایینی دارید، باید یک عظلات تصمیم گیری خود را تقویت کنید. اهدافی را انتخاب کنید که چالشی باشند بدین ترتیب که کمی بالاتر از سطح توانایی شما باشند تا بتوانند توانایی های درونی شما را فعال کنند. همانطور که ورزشکاران می دانند میزان مصرف انرژی در داشتن عملکرد خوب نقش حیاتی دارد، شما هم تمام انرژی خود را در ابتدای راه صرف هدف نکنید. یک ورزشکار حرفه ای ابتدا از چالش های کوچک شروع می کند و سپس چالش را بزرگتر می کنند.

دونده ماراتن نباشید
بسیاریا از ما به کار زیاد در طول روز افتخار می کنیم اما در انتهای روز کاری می بینیم بیش از نیمی از کارها انجام نشده هست و در اصطلاح می گوییم ” وقت کم آوردم”. اگر به عملکرد دوندگان دوی ماراتن توجه کنید، خواهید دید انرژی خود را در طی مسیر مسابقه صرف می کنند. بسیاری از ما هم بدون وقفه از ابتدای روز تا شب به کار می پردازیم و نتیجه آن خستگی و یاس و ماامیدی است.

اما دوندگان دوی سرعت با استفاده از تمرین، استراحت کافی و تغذیه مناسب، انرژی کافی را ذخیره می کنند و در مدت کوتاهی عملکرد بالایی از خود نشان می دهند و مجددا به استراحت می پردازند.

قانون پارکینسون
این قانون بیان می کند: مدت انجام یک فعالیت، در زمانی که برای آن در نظر گرفته ایم منقبض یا منبسط می شود.
شاید برای شما پیش آمده باشد که تصمیم گرفته اید یک کار مهم را در 2 ساعت انجام دهید، در کمال تعجب می بینید کار مورد نظر در همان 2 ساعت انجام می شود. پس چرا هر روز این کار را انجام ندهیم؟ بنابراین برای کارهای خود یک زمان محدود در نظر یگیرید، خواهید دید ذهن شما مجبور می شود آنرا در همان زمانی که تعیین کرده اید انجام دهد.

تمرین: به مدت یک هفته کارهای همیشگی را در زمان نصف زمان همیشگی در نظر بگیرید و تصمیم بگیرید سریعتر آنها را انجام دهید. همین تغییر ساده عملکرد شما را افزایش می دهد.

مرحله 7: چهار مخزن خود را همیشه پر نگه دارید

اگر می خواهید اهداف درستی را انتخاب کنید، ابتدا باید انگیزه و روحیه خود را مدیریت کنید. بطور کلی همه انسان ها دارای 4 منبع انرژی هستند که همیشه باید این منابع را در بالاترین حد خود نگه دارند:

1- انرژی فیزیکی
افراد موفق روز خود را با ورزش و تمرین آغاز می کنند و قدرت جسمانی خود را افزایش می دهند زیرا بدون انرژی فیزیکی هیچگاه نمی توان عملکرد ذهنی بالایی داشت. یک فوتبالیست هر اندازه که نگرش مثبتی داشته باشد، در صورت خستگی نمی تواند در بازی مفید ظاهر شود. خستگی انسان را ترسو می کند. بنابراین با اختصاص دادن خواب مناسب و خوردن غذاهای سالم، انرژی بیشتری برای دستیابی به اهداف پیدا کنید.

2- انرژی احساسی
زمانی که ما دارای انرژی احساسی بالایی هستیم، به راحتی می توانیم از عهده مشکلات برآییم. انرژی احساسی و فیزیکی مکمل هم هستند، بدین شکل که زمانی که انرژی احساسی ما بالا باشد، توان بیشتری برای انجام کارها داریم.
3- انرژی فکری
اگر تفکر ما مثبت باشد و از ورود افکار منفی به ذهن جلوگیری کنیم، بیشترین بازدهی را خواهیم داشت. قبل از هر چیز به تمرین تجسم خلاق بپردازید و خود را در وضعیتی ببینید که به هدف خود رسیده اید. همچنین با استفاده از بازی های فکری و حل جدول، عظلات تصمیم گیری در ذهن را تقویت کنید تا در مواقع ضروری بهترین تصمیم را بگیرید.
4- انرژی روحیه
اگر به سه انرژی قبل به شکل مناسب پاسخ دهید، انرژی چهارم در بالاترن سطح قرار می گیرد و از عهده سخت ترین کارها بر می آیید. بدون داشتن روحیه و انگیزه در هیچ هدفی به موفقیت نخواهید رسید.

مرحله 8: 90 دقیقه طلایی

پس از تعیین هدف باید به نحوه دستیابی به آن هم توجه کنید. در چه زمانی از روز توان و انرژی بیشتری برای حرکت به سمت هدف دارید؟ حدود 200 سال قبل از میلاد فردی یونانی بنام فلاویوس تحقیقاتی انجام داد و برای اولین بار ایده تناوبی بودن عملکرد بدن انسان را مطرح کرد. او به قهرمانان یونانی آموزش داد که چگونه در بازه های زمانی منظم انرژی خودشان را مصرف کنند و سپس به بازیابی انرژی بپردازند.

سالهای بعد دانشمندان روسی به این نتیجه رسیدند که بدن انسان بصورت تناوبی انرژی خود را کاهش می دهد و سپس انرژی خود را بازیابی می کند. بدن ما در هر 90 دقیقه یکبار نیاز به بازیابی انرژی دارد. زمان های بیداری ما به بخش های 90 و 120 دقیقه ای تقسیم می شود و پس از آن فرد نیاز شدیدی به ریکاوری دارد. اگر در این شرایط باهم به کار خود ادامه دهیم، معمولا نتیجه آن اضطراب شدید و، کاهش تمرکز و گرسنگی است.

قانون 90-90-1

روزهای کاری را به بازه های 90 دقیقه ای تقسیم کنید. به مدت 90 روز 90 دقیقه ابتدایی روز را به 1 هدف اصلی خود بپردازید. همچنین ساعات کاری خود را به بازه های 90 یا 120 دقیقه تقسیم کنید و در بین آنها به استراحت و بازیابی انرژی بپردازید.

مرحله 9: اهداف را اولویت بندی کنید

اکنون به مرحله تصمیم گیری و اجرا رسیدیم. پس از اینکه لیستی از اهداف خود در زمینه سلامتی، مالی، عاطفی و… تهیه کردید، اکنون باخود تصور کنید که یک چوب جادویی در اختیار دارید و فقط یک انتخاب در پیش دارید. اگر قرار باشد یک هدف را در ابتدا انتخاب کنید، کدام خواهد بود؟ با این روش می توانید هدف اصلی خود را تعیین کنید.
پس از اینکه هدفنتان مشخص شد، آنرا به اجزاء کوچکتر و قابل اجرا تبدیل کنید. مثلا اگر قصد دارید در یکسال آینده 25 کیلو کاهش وزن داشته باشید، از خود بپرسید اولین قدم برای این کار چیست؟ چک لیست زیر در عملیاتی کردن تمام اهداف می تواند به شما کمک کند:

1- اکنون که هدف را مشص کردم، اولین قدم چیست؟
2- موانع احتمالی بر سر راه من کدامند؟
3- از چه افرادی می توانم درخواست کمک کنم؟
4- کدامیک از مهارت های خود را باید تقویت کنم؟

5- چه آموزش های جدیدی را باید بیاموزم؟
6- پس از دستیابی به هدف چه احساسی خواهم داشت؟
7- اگر به این هدف نرسم چه راه جایگزینی وجود دارد؟

اگر به دعای ابتدای سال جدید توجه کنید، بسیاری از ما جملاتی از این دست را به یکدیگر می گوییم: امیدوارم سالی پر از آرامش، موفقیت، در کنار خانواده بودن، درآمد، سلامتی و… داشته باشید. آیا این آرزو درست است؟ این نشان می دهد ما همه اهداف را راهم می خواهیم و در اولویت سنجی آنها دچار اشتباه می شویم. باید بدانیم همزمان نمی توان به همه اهداف رسید بلکه باید برخی از آنها را فدای اهداف بزرگتر کرد.

بطور مثال اگر هدف شما موفقیت مالی می باشد، شاید تا چندین ماه تفریح، مسافرت و میهمانی ها را محدود کنید تا به هدف اصلی خود برسید. در این شرایط ما به سرعت از هدف خود منصرف می شویم و ترجیح می دهیم در منطقه امن خود بمانیم. بنابراین تصمیم بگیرید سال جدید را بر روی یک یا دو هدف مهم تمرکز کنید و بصورت موقتی از برخی از کارهای روزانه دست بکشید.

فرمول 1000 ساعت چیست؟
این اصل بیان می کند اگر بتوانید 1000 ساعت از وقت خود را به اهداف اصلی اختصاص دهید، در نهایت به موفقیت های بزرگی می رسید. افرادی که در دنیا به موفقیت خاصی رسیده اند، بطور مفید حدود 10000 ساعت زمان برای اهداف خود اختصاص داده اند. اگر می خواهید در کشور خود فردی موفق در زمینه خاص باشیدف می توانید با اختصاص 5000 ساعت به این جایگاه برسید. همچنین اگر می خواهید در شهر خود به یک فرد موفق تبدیل شوید، می توانید با اختصاص 3000 ساعت به نتیجه مورد نظر برسید.

البته این قانون ثابت نیست و کمی بیشتر یا کمتر از آن می توان به اهداف خود دست یافت. این فرمول نشانگر میزان اهمیت هدفگذاری و اولویت سنجی می باشد. از اینرو بر روی یک یا دو هدف اصلی خود در زندگی به مدت 1000 ساعت متمرکز شوید و به هیچ چیز دیگر فکر نکنید. همچون ذره بینی باشید که پرتوی خورشید را روی یک چیز متمرکز می کند. این قانون را چندین ماه به اجرا بگذارید تا با معجزات آن آشنا شوید.

مرحله 10: استفاده از قانون دانه

این مرحله یکی از اساسی ترین مراحل دستیابی به موفقیت است. اگر وارد یک باغ بزرگ شوید، درختان زیادی را خواهید دید که از یک دانه ساده بوجود آمده اند اما واقعیت این است که یک باغ مملو از درخت از همان تعداد دانه بوجود نمی آید بلکه دانه های زیادی از بین می روند تا این تعداد درخت رشد کند. به همین دلیل در یک میوه مثل سیب چندین دانه وجود دارد.
در هدفگذاری هم باید طبق قانون دانه عمل کنیم و پس از چندین بار تلاش ناامید نشویم. باید دانه های زیادی بکاریم تا به نتیجه برسیم. بطور ساده قانون دانه بیان می کند چگونه انگیزه و امید خود را حفظ کنیم. بسیاری از افراد را سراغ داریم که پس از چند بار تلاش، دست از هدف کشیده اند و هیچگاه تمایل به ادامه دادن ندارند.

تمرین: به مدت چند ماه به انجام کارهای جدید بپردازید و تصور کنید در حال کاشتن دانه های مختلف هستید که شاید 70% از آنها به نتیجه نرسند. اگر به زندگی افراد موفق و ثروتمند دنیا توجه کنید، آنها از قانون دانه بخوبی استفاده می کنند و مدانند که همه کارهای آنها به موفقیت منجر نمی شود و باید روحیه خود را حفظ کنند.

بسیاری از مخترعین بزرگ دنیا مانند ادیسون پس از سالها شکست به موفقیت رسیده اند. شما نیز از آنها الهام بگیرید و از یک یا چندبار شکست نا امید نشوید. بنابراین ذهنیت خود را نسبت به شکست تغییر دهید و از شکست های خود درس بگیرید.

قانون 5 ضربه

در این مرحله یاد می گیرید چگونه با پیوستگی و تمرکز بر هدف، در مدت مشخصی به نتیجه دلخواه برسید. فرض کنید وارد یک جنگل شده اید و قصد دارید با تبر یک درخت را قطع کنید. اما مشکل کار شما این است که درختی را مشخص نکرده اید و به هر درختی که می رسید چند ضربه می زنید و آنرا رها می کنید. در چنین شرایطی پس از گذشت چند روز و علیرغم صرف انرژی و زمان زیاد، نتیجه ای کسب نخواهید کرد. طبق قانون 5 ضربه اگر یک درخت(هدف) را شناسایی کنید و هر روز چند ضربه به آن وارد کنید، پس از مدتی به هدف خود دست خواهید یافت.

در روند زندگی نیز چنین اتفاقی رخ می دهد و بسیاری از ما بدلیل عدم باوری که به هدف خود داریم، از این شاخه به آن شاخه می پریم و دائما در حال تقلید از دیگران هستیم. در چنین شرایطی به هیچ یک از اهدافمان نخواهیم رسید.
طبق تجربه ای که در استفاده از این تکنیک داشته ام، اگر بتوانید به مدت 1 الی 2 سال بر روی یک هدف مانند ورزش، کسب درآمد، یادگیری زبان، موسیقی و… وقت بگذارید و روزانه فقط 2 ساعت از وقت خود را به آن اختصاص دهید، در مدت کوتاهی به موفقیت های چشمگیری خواهید رسید. کمتر هدفی را خواهید یافت که با اختصاص روزانه 1 الی دوساعت در مدت 2 سال به نتیجه نرسد.

کتاب های مفید در زمینه تعیین هدف

در انتهای مقاله 10 روش تعیین هدف در زندگی + تست به معرفی کتاب های مفید در این زمنیه می پردازیم. اگر تاکنون موارد بالا را انجام داده اید، بخوبی می توانید اهداف خود را تعیین کنید و سبک زندگی خود را برای همیشه بهبود دهید. در ادامه به معرفی بهترین کتاب های هدفگذاری و موفقیت می پردازیم که با خواندن آنها می توانید به اهداف خود برسید:
1- کتاب اثر مرکب
دارن هاردی مدیر مسئول مجله موفقیت آمریکا یکی از بهترین کتاب های موفقیت دنیا را منتشر کرده است که در آن به سودهای حاشیه ای تمرکز شده است. او راز موفقیت خود را چنین بیان می کند که هر روز فقط 1% بهبود ایجاد کردم و در 27 سالگی به یکی از میلیونرهای شهر خود تبدیل شدم.

در این کتاب می آموزید چگونه بدون وارد شدن به ریسک های بزرگ و اختصاص دادن روزی 1 الی 2 ساعت به اهداف خود، در یک پروسه 3 ساله به موفقیت برسید. اگر می خواهید وزن خود را ترک کنید، طبق تکنیک های اثر مرکب فقط هر روز 1% از وزن خود را کاهش دهید. اگر قصد دارید به ثروت فراوان برسید، فقط کافیست درآمد خود را هر ماه چند درصد افزایش دهید تا در مدت دو سال به موفقیت چندین برابری برسید.

2- کتاب پدر پولدار پدر بی پول
این کتاب بینظیر نیز از رابرت کیوساکی به افزایش هوش مالی شما کمک می کند. در این کتاب او به باورهای پولساز پرداخته و تفکرات و دیدگاه افراد موفق و افراد شکست خورده را بررسی می کند. او به نحوه شکل گیری باورهای غلط در کودکان اشاره می کند که چگونه توسط والدین بوجود آمده اند و باعث شکست در دوران بزرگسالی می شوند.
در تمرین های کتاب شما نحوه افزایش مهارت مالی خود را می آموزید و باورهای مالی جدید در خود بوجود می آورید. این کتاب در سال 2001 جزء 10 کتاب برتر سال شد. کیوساکی اغلب انسان ها را به موشی تشبیه می کند که در یک گردونه گیر کرده اند و دائما در حال دویدن هستند اما به نتیجه ای نمی رسند. او اعتقاد دارد افراد موفق هیچگاه از وام بانکی استفاده نیم کنند بلکه وقت خود را صرف افزایش هوش مالی خود می کنند.

3- کتاب هفت عادت مردمان موثر
استفان کاوی یکی از مشهورترین کتاب های جهان را در زمینه مدیریت زندگی نوشته است و در آن به مشخصات افراد موفق می پردازد. این کتاب (The 7 Habits of Highly Effective People) چکیده مطالب استفان کاوی در همایش های مختلف است که در دهه 90 میلادی برگزار شده است. سازمان ها و مدیران نیز در طی سالهای اخیر از این کتاب استقبال بالایی داشته اند.

در ادامه به برخی از جملات تاثیر گذار این کتاب می پردازیم:
کارهای مهم هرگز نباید قربانی کارهای جزیی شوند.
قلب دلایلی دارد که هرگز عقل و منطق نمی توانند آنرا درک کنند.
هیچ رابطه دوستانه ای بدون اعتماد و هیچ اعتمادی بدون تعادل و هماهنگی بوجود نمی آید.
من امیدهای قدیس را به راهنما بودن برگزیده ام، در مسائل حساس یگانگی و وحدت را، در مسائل مهم گوناگونی و تنوع را ور در همه چیز بخشش را.

در بخشی از کتاب می خوانید: یکی از مناطق منطقی و بسیار مشترک زندگی اشخاص، درآمد مالی است. امنیت اقتصادی نقش اساسی در به موفقیت رسیدن فرد دارد. در زنجیره نیازها، بقاء و امنیت جسمانی و امنیت مالی حرف اول را می زنند. تا زمانی که آن نیازها برطرف نشوند، شایر نیازها به چشم نمی آیند. بیشتر ما نگرانی مالی داریم و از آینده خود مطمئن نیستیم.

در بیابانی عمیق تر، عوامل مختلفی هستند که بر وضعیت مالی ما تاثیر می گذارند و اضطرابی بزرگ را در ما بوجود می آورند. اگر تمام امنیت خود را از شغل کسب می کنید، پس به فکر روزهای سخت باشید و به هدفگذاری منطقی و برنامه ریزی شده بپردازید.
او در 7 فصل به موارد زیر می پردازد:

– عامل باشید
– ذهنا از پایان شروع کنید
– نخست امور اصلی را انجام دهید
– برنده- برنده بیندیشید
– نخست گوش فرا دهید
– انرژی گروهی جمع کنید
– اره را تیز کنید

4- کتاب هدف
کتاب هدف از برایان تریسی نیز یکی از منابع خوب در زمینه هدفگذاری می باشد. در این کتاب او به نحوه برنامه ریزی و اولویت بندی کارهای می پردازد. او می گوید: همه ما بطور معمول 24 ساعت در روز وقت داریم اما افراد معمولی و ناموفق دائما از کمبود وقت شکایت دارند زیرا نمی توانند اهداف خود را اولویت بندی کنند.

او اعتقاد دارد موفقیت یعنی یعنی داشتن هدف و هرچه جز این باشد، بیهوده است. او تکنیک های مختلفی در مورد استفاده بهتر از زمان ارائه می دهد که با استفاده از آنها می توان روزانه 2 الی 3 ساعت اضافه برای مطالعه و یادگیری اختصاص داد. این کتاب یکی از منابع عالی در زمینه افزایش عملکرد ذهن و کارایی است.

5- کتاب بسوی کامیابی

آنتونی رابینز در این کتاب یکی از شاهکارهای خود را خلق کرده است و در آن با استفاده از اصول nlp راههای دستیابی به اهداف را آموزش داده است. رابینز که در جوانی از فقز و چاقی مفرط رنج می برد، ناگهان تصمیم بزرگی گرفت و در مسیر موفقیت به قله های رفیعی دست یافت. او هم اکنون بعنوان گرانترین مشاور و سخنران انگیزشی جهان فعالیت می کند و سالها در کنار ورزشکاران المپیکی، بازیگران و حتی روئسای جمهور آمریکا قرار داشته است.
او در این کتاب مشهور به نحوه دستیابی به بهترین ها می پردازد. او می گوید: ذهن اغلب انسان ها به افکار منفی بیشتر کشش دارد. روزانه ده ها هزار موج فکری وارد ذهن ما می شود که اغلب آن منفی است. انسان ها ترس های خود را ملاقات می کنند و برای دوری از مشکلات، پالس های منفی به کائنات ارسال می کنند. آنها در واقع بر روی نخواستن های خود تمرکز می کنند.

بطور مثال می گویند: من نمی خواهم چاق باشم. نمی خواهم سیگاری باشم چون می ترسم دچار سرطان شو. من باید ثروتمند شوم چون نمی خواهم همانند پدرم بی پول و فقیر باشم. در مثال های فوق یک نکته مشترک وجود دارد و آن تمرکز بر ناخواسته هاست. بنابراین تمرکز خود را روی علایق و خواسته ها قرار دهید.

فرمول دوم او بیان می کند که پس از رسیدن به موفقیت متوقف نشوید. اگر آرزوهای محدودی دارید که زود به آن می رسید، قطعا نمی توانید به مدارج بالاتری برسید زیرا داشتن چنین ذهنیت محدودی به شدت خطرناک است. فردی را در نظر بگیرید که در شغل کارمندی به مدت 30 سال فعالیت می کند و هرگز آرزویی فراتر از توان خود را تصور نمی کند. او چنان به باورهای محدود خود خو کرده که نمی تواند از انها جدا شود.

نگران نرسیدن به هدف نباشید
رابینز در انتهای سمینارهای خود به شرکت کنندگان پیشنهاد می کند که از روی زغال گداخته عبور کنند. شرکت کنندگان از او می پرسند، آیا پاهای ما نمی سوزد؟ او پاسخ می دهد بستگی به باور شما دارد. اگر قبل از ورود به مسیر آتش در ذهن خود رنج سوختن را متصور شوید، قطعا می سوزد اما اگر لذت رد شدن از آن را متصور شوید، سیستم هوشمند بدن شما بخوبی این کار را انجام خواهد داد.

آنچه به زندگی مردم معنی میدهد، رشد کردن است. فرق انسان های زنده و مرده دقیقا در این مورد است. ما زمانی رشد می کنیم که چندین باز اشتباه کنیم، شکست بخوریم، تجربه کنیم و یاد بگیریم. زمانی که این چرخه را چندین بار تکرار کنیم، به فردی دیگری تبدیل می شویم. اولین اتفاق این است که اطرافیان ما تغییرات زیادی را در ما احساس می کنند و به تحسین ما می پردازند.