دوره تغییر باور

در ادامه یکی از عجیبترین اتفاقاتی که میتواند زندگی یک انسان را دگرگون کند را خواهم گفت. ریچارد بندلر که علم NLP را به دنیا معرفی کرده است در کتاب خود از یک تجربه درمانی یاد می کند و می گوید: سالها قبل پسر نوجوانی به من مراجعه کرد و مشکل خود را بازگو کرد. او چنین گفت که چند سالی است به دلایل مختلف نیروی مردانگی خود را از دست داده و به هم جنس. گرایی پرداخته است و از این موضوع به شدت آزرده است. در روش NLP برای اینکه به ریشه باورهای منفی برسیم، از تکنیک تغییر باور و مواجه سازی استفاده می کنیم بدین شکل که فرد را در خط زمانی خود به زمان تشکیل شدن باور برده و با استفاده از قدرت ضمیر ناخودآگاه عوامل شکل گیری در باور را کشف میکنیم. بندلر با استفاده از این تکنیک به او کمک کرد تا به زمان شکل گیری باور رجوع کند.

او زمانی را بیاد آورد که کودک بود و برای یک عمل جراحی به بیمارستان رجوع کرده بود. بیماری او به گونه ای بود که باید هرچه سریعتر مورد عمل جراحی قرار می گرفت اما او از این کار بسیار ناخوشنود بود. به همین علت در مقابل بیهوشی بسیار مقاومت نشان میداد و سرانجام در حالی که با پرستاران به کشمکش می پرداخت، بیهوش شد. او پس از مدتی هنگامی که در مدرسه با همسالان خود درگیر می شد و خشمگین میشد، ناگهان از حال می رفت و بدن وی سست میشد. تکرار چنین اتفاقی به او ثابت کرد که فاقد انرژی و قدرت مردانه است. او بارها مورد تمسخر دیگران قرا گرفت و به مرور انگیزه خود را از دست داد. بندلر با استفاده از تغییر باور توانست او را به زندگی بازگرداند و باور سازنده را جایگزین کند. همانطور که در انتهای این مقاله روش تغییر باور را ارائه خواهیم داد، او توانست با تغییر باورهای غلط خود روند زندگی را تغییر دهد. این داستان به ما نشان می دهد اگر یک رفتار به مدت زمان کافی تکرار شود و بار احساسی مثبت یا منفی داشته باشد، به باور تبدیل میشود.